در هفته های منتهی به اعلامیه 13 مارس از برندگان جوایز NBCC 2013 ، Critical Mass برجسته سی فینالیست را نشان می دهد. امروز ، مایکل میلر ، عضو هیئت مدیره NBCC ، قدردانی از فینالیست بیوگرافی جان الیوت گاردینر ، "باخ" را ارائه می دهد.(knopf)
در فصل آغازین این زندگی نامه چند جانبه ، جان الیوت گاردینر ، یکی از مشهورترین هادی های جهان ، آگاهی از چالش هایی را نشان می دهد که با هر زندگینامه یوهان سباستین باخ روبرو است. به عنوان یک نوازنده ، باخ به عنوان یک نبوغ تثبیت شده است. از طرف دیگر ، باخ مرد چیزی از رمز و راز باقی مانده است: از آنجا که او هیچ مکاتبات خانوادگی را پشت سر گذاشت و از نوشتن در مورد حرفه خود خودداری کرد ، سوابق زندگی وی حکایتی و لکه دار است ، و آهنگساز را نشان می دهد که فراتر از ساخت موسیقی جالب است. گاردینر می نویسد: "جای تعجب آور نیست که برخی به این نتیجه رسیده اند که باخ مرد چیزی است."
همانطور که معلوم است ، گاردینر صرفاً در تلاش است تا یک استدلال فصیح و اقناعی را برعکس کند. در باخ: موسیقی در قلعه بهشت ، او قسمتهای داستان زندگی باخ را مرتب و مونتاژ می کند تا یک پرتره پیچیده از موضوع خود ایجاد کند: در اینجا ما یک یتیم ، یک پروتئین و یک آهنگساز غیر سازنده پیدا می کنیم که در محدوده ها کار می کرداز کلیسای لوتری در حالی که به دنبال آن است - با تلاش "هر عضله تخیلی برای درگیر شدن با شنوندگان خود" - برای اینکه زمین موسیقی جدید را به خود اختصاص دهد. این به تنهایی قابل ستایش خواهد بود ، همانطور که تجزیه و تحلیل دقیق و استعاری گاردینر از ترکیبات باخ ، به ویژه موتوری و کانتات های او ، موسیقی کلیسای کر که در اینجا تمرکز اصلی است ، خواهد بود. اما برای کاهش باخ ، بیش از 20 سال در کتاب ساخت و اولین کتاب گاردینر ، به موضوعات ساده یا مفرد این است که رویکرد چشمگیر و منحصر به فرد آن را از دست بدهد ، یعنی درمان تجربیات ، هنر و زمینه فرهنگی نه به عنوان موضوعات گسسته بلکه به همان اندازهعناصر روایی درگیر گفتگوی پر جنب و جوش هستند. در همین حال ، تعامل روحیه گاردینر با مطالب خود به او اجازه می دهد تا یک پیام اقناعی در مورد ترکیبات باخ ارائه دهد: اگرچه با اهمیت تاریخی وزن دارند ، اما آنها همچنان در حال تکامل و پیشرفت در حال حاضر هستند ، به ویژه در اقدامات مشارکتی گوش دادن و عملکرد. او می نویسد: "برای درک و تحقق جنبش هارمونیک باخ ،" هم بازیکن و هم شنونده کشیده می شوند و برای تکمیل عمل خلاق لازم هستند. "
گاردینر تحقیقات گسترده خود را با لحنی که در عین حال معتبر و عمیقاً درگیر است ارائه می دهد. او جنگلهای تاریک اطراف خانه دوران کودکی باخ را در آیزناخ تداعی میکند - شهری که «در یک پیچ زمان استانی مهر و موم شده است» - جایی که یوهان سباستین هر دو والدین خود را در سن نه سالگی از دست داد (مرگ همچنان او را احاطه کرده و در بزرگسالی بر کارش تأثیر میگذارد. و همسرش، ماریا، 12 فرزند از 20 فرزند خود را از دست دادند). ما دانشآموز جوان را به اوردروف دنبال میکنیم، جایی که گاردینر نه «دو کفش خوب افسانه»، بلکه دانشآموزی که غالباً سرگردان است و اقتدار را زیر پا گذاشته است، ویژگیای که در طول زندگی حرفهای او ظاهر میشود. این کتاب باخ را در روندهای آن دوره در موسیقی سکولار، به ویژه در دادگاه وایمار، جایی که او از سال 1708 تا اخراجش در سال 1717 (پس از یک ماه زندانی شدن به دلیل ضرب و شتم به کارفرمایانش به زندان افتاد) و در قهوه مد روز در آنجا مشغول به کار بود. خانه های روزاما گاردینر غنیترین مطالب موضوعی خود را در موسیقی کلیسایی باخ مییابد، موسیقی که در سالهای پس از ۱۷۲۳ به اوج خلاقیت خود رسید، زمانی که پس از لقب توماسکانتور لایپزیگ، شروع به تولید هفتگی دیوانهوار از کانتاتهای کلیسا کرد. تسلط گاردینر به آداب و رسوم کلیساهای آلمانی در اوایل قرن هجدهم، سیستمی را روشن می کند که باخ هم در آن کار می کرد (او موسیقی می ساخت که مطابق با تقویم مذهبی بود) و هم با خشم سعی داشت آن را متزلزل کند. حدود 3000 نفر در مراسم شرکت کردند. بسیاری از آنها در حین اجرای موسیقی صحبت کردند یا بیرون رفتند یا صحبت کردند. سگ ها گاهی در جزایر پرسه می زدند. خوانش گاردینر از موسیقی، اشعار و نحوه بازی آن دو با یکدیگر به طور متقاعدکننده ای استدلال می کند که باخ به دنبال چیزی جز شوک دادن به این مخاطبان نبوده است، با کاری که «در جهت تعالی معنوی آنها بوده اما از نظر شدت دراماتیک بی سابقه». همانطور که نویسنده اشاره می کند - با بازی تنش بین سنت گرایی باخ و هنر چالش برانگیز او - مقامات کلیسا احتمالا او را هم یک دارایی و هم یک تهدید می دانستند.
گاردینر اجرای موسیقی باخ را از منظر یک خودی توصیف می کند. از کریسمس 1999، او ارکستر مونتهوردی و سولیستهای باروک انگلیسی را در یک تور یکساله به نام زیارت کانتاتا باخ رهبری کرد، که در آن آنها تمام کانتاتاهای باخ را در بیش از 60 کلیسا در اروپا، بریتانیا و ایالات متحده اجرا کردند. این کیفیت فراگیر در باخ به نمایش گذاشته شده است. گاردینر، فراتر از صفحات آغازین کتابش، به خود زحمت نمی دهد بین «مرد» و «هنرمند» تفاوت قائل شود. بلکه او این دو را با هم ترکیب می کند تا باخ را به اندازه یک اثر ارکسترال چند لایه ارائه کند. گاردینر در مورد درک آنچه آهنگساز تا زمانی که زنده بود میخواست به آن دست یابد جدی است، اما کتاب او آنقدر عاقلانه و شادیبخش است که نمیتوان استدلال کرد که کانتاتها که زمانی آبستن اهمیت مذهبی بودند که تا حدودی در شنونده مدرن گم شده بود، در گذشته منجمد شدهاند. از این نظر، کتاب هم تحلیل تاریخی جذابی از آثار باخ است و هم نمونهای پرشور از اینکه چگونه موسیقی او هنوز هم امروز معنای جدیدی ایجاد میکند.
نقد جیمز آر. اوسترایچ در نیویورک تایمز
بررسی مایکل اودانل در وال استریت ژورنال
بررسی سودیپ بوز در واشنگتن پست
ایکل میلر سمتهایی را در مکملهای ادبی Village Voice، مجله Spin و Time Out New York داشته است، جایی که او ویراستار ادبی و منتقد اصلی کتاب از سال 2005 تا 2010 بوده است. درباره داستان، شعر و نقد فرهنگی. او همچنین به طور مشترک وب سایت مجله را ویرایش می کند. نوشته های او در The Village Voice، Time Out New York، Bookforum، the Believer، Texas Observer و Post Road ظاهر شده است.